جان ها قربان آن شمعی کزو صد هزار خورشید گیرد نور و ضو آنکه ذکرش مرهم هر مبتلاست نام او دفع همه بند و بلاست از لبش سیراب جان عاشقان تشنه کامان تا الی آخر زمان دردمندانیم تو بر مایی طبیب ای محب ای برحبیبان تو حبیب مشاهیر و بازیابی هویت فرهنگی
وقتی تو در خیالمی
دیدگاه ها در تقسیم استان
تو ,مایی ,جان ,طبیب ,دردمندانیم ,ای ,بر مایی ,تو بر ,مایی طبیب ,دردمندانیم تو ,تشنه کامان
درباره این سایت